رابطه سرعت رشد جانوران با فشار محیط

اگر  گونه های زنده پستانداران امروزی را به ترتیب اندازه جثه انها ردیف کنیم مشاهده خواهیم کرد که به ترتیب از جثه های بزرگ ,سرعت رشد پستانداران کمتر می شود.یک موش سرعت رشد بالایی داشته و در عرض چند روز بالغ می شود.فیل که بزرگترین پستاندار خشکی است برای بالغ شدن بیشتر از ده سال زمان لازم دارد.پس هر چه جثه جانور بزرگتر باشد سرعت رشد او کمتر شده و زمان لازم جهت بلوغ جانور طولانی تر است.

بزرگترین جانور زنده امروزی والها هستند که انها نیز متعلق به رده پستانداران می باشند.میدانیم که والها حداقل 20برابر یک فیل جثه دارند,با این حساب باید برای بالغ شدن خود,به یک دوره بسیار طولانی احتیاج داشته باشند.

یعنی در حدود بیست تا سی سال .ولی در طبیعت,انها با سرعت فوق العده ای رشد می کنند و در زمان بسیار کوتاهی بالغ می شوند.یک وال 120تنی با طول 30 متر که 24 برابر یک فیل است تنها در عرض سه سال بالغ می شود.

دلیل رشد سریع والها چیست؟

فیل در خشکی زندگی می کند ولی والها در داخل اب زندگی می کنند.اب از هوا متراکم تر است و فشار داخل اب به مراتب بیشتر از هواست.با هر 10 متر که در داخل اب فرو می رویم,فشار محیط دوبرابر می شود.به این ترتیب محیطی که یک وال در ان زندگی می کند چندین برابر فشار محیطی ست که یک فیل زندگی می کند.

ارتباط فشار محیط و سرعت رشد جانوران:

اگر در ازمایشگاه ,محیط هایی با فشارهای متفاوت ایجاد کنیم و جانوران مشابه را در ان پرورش دهیم می توانیم اختلاف سرعت رشد انها را با هم مقایسه کنیم و بدانیم که ایا با افزایش فشار محیط ,سرعت رشد جانوران بیشتر میشود یا کمتر؟         & nbsp;         & nbsp;         & nbsp;         & nbsp;         & nbsp;         & nbsp;         & nbsp;         & nbsp;         & nbsp;         & nbsp;         & nbsp;  وقتی در اب دریا به طرف اعماق می رویم در ازای هر 10 متر ,یک اتمسفر بر فشار محیط افزوده می شود.بنابر این در اعماق اب فشار بسیار بالایی حاکم است.با این حساب جانورانی که در اعماق مختلف دریا زندگی میکننددر فشارهای مختلف زندگی می کنند .با مطالعه جانوران در اعماق دریاها مشاهده می شود که سرعت رشد و اندازه جثه جانوران در اعماق دریا ها به مراتب بیشتر و بزرگتر از گونه های مشابه خود در قسمتهای  کم عمق در یا می باشند.                                                                                                                در اعماق زیاد اب دمای محیط بیش از اندازه سرد است و محیط کاملا تاریک است.بنابر این اثر رشد جانداران بر روی انان و مشاهده ان به مراتب سخت تر است.

حتی در زمان دایناسورها اگر معتقد باشیم که سرعت رشدشان بالا و مدت زمان بلوغ انان کوتاه بوده می توانیم فشار بالای محیط را در ان زمان دخیل بدانیم.ممکن است این تصور باشد که در جاذبه کم ان زمان,فشار هوا هم باید کمتر بوده باشد نه بیشتر!اما فشار هوااعلاوه بر مقدار جاذبه سیاره به عوامل دیگری نیز مربوط است.مثلا در سیاره زهره که جاذبه در سطح ان کمتر از کره زمین است ,فشار اتمسفر در سطح ان حدود سی برابر فشار اتمسفر کره زمین است و این امر به دلیل وجود گاز کربنیک زیاد در اتمسفر ان سیاره است.بنابر این با افزایش فشار محیط  ,سرعت رشد جانوران نیز بالا میرود. بررسی های فوق در علم جانور شناسی مورد بحث است .

 

خطرات رها سازى حشرات اصلاح ژنتیکى شده

 
084993.jpg 

وقتى سخن از جانوران تغییر یافته ژنتیکى به میان مى آید، تنها عده کمى ممکن است به فکر حشرات بیفتند. اما در عمل، دستکارى ژنتیکى این گروه از جانوران، موضوع بخش عمده اى از پژوهش ها است. با این هدف که در وضع بهداشت انسان و دام و نیز تولید محصولات گیاهى بهبود حاصل شود.
دستکارى حشرات به منظور ناتوان ساختن آنها از انتقال بیمارى، دستکارى در آفت هاى گیاهان زراعى یا دشمنان طبیعى آنها با هدف کاهش جمعیت آفت ها و نیز دستکارى حشرات مفید (مانند زنبور عسل و یا کرم ابریشم) با هدف تولید پروتئین هاى دارویى، از برجسته ترین نمونه هاى این گروه از پژوهش ها به شمار مى روند.از سویى، این پژوهش ها توجه زیادى را به سمت جنبه هاى ایمنى این موضوع معطوف کرده است. یکى از تفاوت هاى مهم این گروه تولیدات با سایر محصولات تغییر یافته ژنتیکى این است که حشرات با هدف زنده ماندن، تکثیر انتقال ژن هایشان به گونه هاى وحشى، به عمد در طبیعت رها خواهند شد. از آنجا که اکوسیستم ها توانایى سازگارى خود با تغییرات را دارند پیش بینى نتایج رهاسازى ها دشوار است. در کنار تغییرات پیش بینى شده، حشرات تغییر یافته ژنتیکى مى توانند باعث دگرگونى الگوهاى جمعیتى و نیز روابط صید و صیادى و یا انتقال ژن ها به گونه هایى شوند که مورد نظر پژوهشگران نبوده است.پیتر جنکینز، حقوقدان و تحلیلگر سیاسى مرکز ایمنى مواد غذایى در واشینگتن مى گوید: «خطرات زیستى رها سازى حشرات و ماهى ها بسیار بالا است. مشکل اساسى در این است که این گونه ها بعد از رها سازى دیگر قابل کنترل نخواهند بود.»از سوى دیگر مزایاى احتمالى این کار مورد توجه بسیارى از کشور هاى پیشرفته و در حال توسعه قرار گرفته است، چرا که حشرات تاثیر چشمگیرى بر بهداشت و کشاورزى مى گذارند.«توماس میلر» استاد حشره شناسى دانشگاه ریورساید کالیفرنیا بر این باور است که حشرات تغییر یافته ژنتیکى کمک شایانى به رونق کشاورزى کالیفرنیا خواهند کرد. وى توضیح مى دهد: مشکلاتى که ما از سوى حشرات داریم بیش از اندازه است. برآوردها حاکى از این است که در کالیفرنیا در هر ۶۰ روز یک آفت جدید ظهور مى کند. این یک تهدید جدى است و به دلیل گسترش میزان حمل و نقل مواد رو به افزایش نیز هست. اکنون از ما توقع معجزه دارند و براى این کار ناگزیر از بهره گیرى از راهکار هاى فناورى زیستى هستیم.کرم سرخ غوزه پنبه با خوردن گل پنبه یا سوراخ کردن غوزه و خوردن بذر، به این محصول خسارت مى زند. میلر درصدد است گونه اى از کرم سرخ تغییر یافته ژنتیکى تولید کند که حامل ژن هاى کشنده نتایج خود است. اگر همه چیز طبق پیش بینى جلو برود، از جمله این آفت و نیز خسارتى که مى زند کاسته خواهد شد. به گفته میلر برآورد اقتصادى خسارت وارد شده بسیار آسان است، چرا که داده هاى فراوانى از تولید پنبه بدون خسارت کرم غوزه پنبه یا با خسارت آن در دست است.
قبل از آزمون اثر این حشرات در مقیاس وسیع، میلر و همکارانش باید بدانند که حشرات تغییر یافته ژنتیکى چگونگى در طبیعت پراکنده مى شوند. براى این منظور آنها با وارد کردن ژنى از توتیا به این حشره، پراکندگى این حشره را مطالعه کردند. از آنجایى که ژن توتیا منجر به تولید نوعى پروتئین فلورسنت مى شد، ردیابى ژن بیگانه در طبیعت میسر مى شود.دو سال پیش، عمل رها سازى در قفس هایى واقع در مرکز تحقیقات وزارت کشاورزى ایالات متحده در شهر فونیکس انجام شد. بناست که سال آینده علم رها سازى در یک مزرعه باز در شرق ایالت آریزونا انجام شود. با این آزمون گروه پژوهشى امیدوار است نحوه پراکندگى ژن مزبور در طبیعت را روشن کند. مرحله بعدى کار اخذ مجوز براى رها سازى پروانه کرم سرخ  غوزه پنبه حامل ژن کشنده نتاج است. میلر مى گوید: «موافقان این پژوهش که عمدتاً کشاورزان آن را تشکیل مى دهند، مایل هستند که این روش به عنوان مهم ترین راه مهار کرم سرخ پنبه مورد استفاده واقع شود.»حشرات تغییر یافته ژنتیکى همچنین مى توانند به عنوان کارخانه هاى تولید مواد دارویى مورد استفاده واقع شوند. با روشى کما بیش مشابه آنچه از باکترى هاى تغییر یافته ژنتیکى انسولین انسانى به دست مى آید، در ژاپن از کرم ابریشم تراریخت براى تولید پروتئین هاى انسانى استفاده مى شود. این نوع کرم ابریشم علاوه بر تولید ابریشم مى تواند کلاژن (پروتئین لازم براى ترمیم زخم ها) یا آلبومین (براى درمان کم خونى هاى شدید ناشى از خونریزى) نیز تولید کند. در حال حاضر این مواد از خون هاى اهدا شده استحصال مى شود.«فلورین وورم»، استاد زیست فناورى موسسه دولتى فناورى در لوزان سوئیس مى گوید: «در روش هاى سنتى این پروتئین ها از بافت یا خون به دست مى آید که روشى بسیار کند و پرهزینه است، ضمن اینکه خطر انتقال بیمارى ها نیز وجود دارد.» وورم مزیت کرم ابریشم را در توانایى آن براى تولید مقدار زیاد پروتئین و نیز کم خطر  بودن آن مى داند: «اگر من بین محصول به دست آمده از خون ۱۰۰۰ نفر انسان و مشابه آن از کرم ابریشم حق انتخاب داشته باشم فکر مى کنم بدانم کدام را انتخاب مى کنم. محصول به دست آمده از کرم ابریشم خالص تر بوده و خطر انتقال بیمارى هاى ویروسى یا انگلى نیز در آن وجود ندارد.»
تولید پروتئین از کرم ابریشم ظرف یک یا دو سال دیگر در آزمایشگاه هاى کوچک شروع مى شود و طى ۱۰ تا ۲۰ سال بعد به سطح تولید تجارى مى رسد.
دستکارى ژنتیک حشرات علاوه بر تولید مواد دارویى، مى تواند ابزارى براى جلوگیرى از انتشار بیمارى هاى انسانى و دامى نیز باشد. بیمارى هایى که توسط عواملى نظیر پشه ها، مگس تسه تسه، ساس، کنه، کک، شپش و حشرات دیگر منتقل مى شود.
«راوى دورواسولا» استاد دانشگاه پزشکى ییل، پژوهشى از این نوع را سرپرستى مى کند تا بتواند بیمارى را که توسط نوعى کنه منتقل مى شود، مهار کند. این بیمارى در آمریکاى لاتین سالانه بیش از ۵۰۰۰۰ نفر قربانى مى گیرد. عامل این بیمارى نوعى پروتوزوا است که با گزیدن فرد آلوده به ساس مبتلا و سپس گزیدن فرد سالم به وى منتقل مى شود. گروه «دورواسولا» اقدام به دستکارى ژنتیک نوعى باکترى کرده اند که معده ساس را میزبان نامناسبى براى پروتوزوا مى کند و مانع انتقال بیمارى مى شود. با وجودى که دورواسولا نسبت به این روش  مهار بیمارى خوش بین است، معتقد است که مطالعات بسیارى براى کاربردى کردن این روش لازم است. این مطالعات بررسى مهاجرت ژنى را هم در بر مى گیرد.او مى گوید: «مطالعه در آزمایشگاه یا گلخانه یک بخش مسئله است. اما رهاسازى یک باکترى تغییر یافته ژنتیکى در طبیعت عملى بحث برانگیز است. اگر باکترى تغییر یافته ژنتیک علاوه بر ساس ها، حشراتى نظیر مگس خانگى و مورچه را آلوده کند که در زیستگاه انسانى یافت مى شود، چه اتفاقى خواهد افتاد؟»وى ادامه مى دهد: «دخالت در فرآیند هاى طبیعى که منجر به تغییر محیط زیست مى شود، مسئولیت بالایى را طلب مى کند. ما مجبور هستیم که اثرات جانبى این کار را بشناسیم.»«توماس اسکات» استاد حشره شناس دانشگاه دیویس کالیفرنیا نیز با این امر موافق است. پژوهش هاى وى بر روى تب هاى ویروسى و نحوه گسترش مالاریا متمرکز است. به نظر وى دستکارى ژنتیک در پشه  ها به طورى که دیگر باعث انتقال مالاریا و بیمارى هاى ویروسى نشوند کارى جالب توجه است، اما در عین حال به دلیل اثرات جانبى احتمالى ممکن است روش مناسبى نباشد. به عنوان مثال، ممکن است ژن ها علاوه بر ناتوان کردن پشه از انتقال عامل بیمارى، با انتقال به حشرات دیگر منجر به اتفاقات غیر قابل پیش بینى شوند. حتى این امکان وجود دارد که این تغییرات ژنتیک پایدار نباشد، به این معنى که انتقال بیمارى به دلیل این دستکارى ژنتیک براى مدتى متوقف شود و سپس عامل بیمارى راهى براى «دور زدن» این مانع پیدا کند و بیمارى به طور غیر منتظره مجدداً ظاهر شود.اسکات مى گوید: «باید دقیقاً روشن کنیم چه چیزى را داریم در طبیعت رها مى کنیم. باید ماهیت همه گیر شدن بیمارى را بشناسیم و بدانیم رها سازى پشه تغییر یافته ژنتیکى چه اثرات قابل سنجشى بر طبیعت مى گذارد و عامل بیمارى چه واکنشى نسبت به محدودیت ایجاد شده نشان مى دهد. مقاومت عامل بیمارى مالاریا همیشه رو به افزایش بوده به طورى که نسبت به گستره وسیعى از دارو ها مقاوم شده، پس هنوز این امکان وجود دارد که بتواند این مانع را هم پشت سر بگذارد. چنین نتیجه اى مى تواند کار ما را بیش از پیش مشکل کند.»سازمان بهداشت جهانى موارد گزارش شده ابتلا به مالاریا را بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیون مورد در سال برآورد مى کند تلفات ناشى از این بیمارى را بیش از یک میلیون نفر _ که بیشتر آن را کودکان زیر ۵ سال تشکیل مى دهند- مى داند. اسکات ارتباط تنگاتنگى بین این بیمارى و فقر مى بیند. فراوانى این بیمارى در جنوب صحراى بزرگ آفریقا از همه جا بیشتر است: کودکان در این منطقه در هر فصل ۳۰۰ الى ۱۰۰۰ بار گزیده مى شوند.روش هاى متعارف کنترل بیمارى نظیر استفاده از تورى و حشره کش نمى تواند گسترش این بیمارى را کنترل کند. اما ناقل بیمارى به طور پیوسته به حشره کش ها مقاوم مى شوند و بسیارى از کشور هاى جهان سوم توانایى مالى خرید حشره کش ها و تورى ها را ندارند.اسکات مى گوید: «مطالعات زیر بنایى به قدر کافى انجام شده. ما ظرف ۵ سال آینده ارزیابى مى کنیم آیا پشه هاى تغییر یافته ژنتیکى راه مناسبى براى مهار بیمارى هستند یا نه. اگر پاسخ منفى بود، به دنبال روش هاى دیگر مى گردیم اگر پاسخ مثبت بود باید قاطعانه آن را پیاده کنیم.»
جنکینز شفاف نبودن قوانین دولت ایالات متحده درباره ارزیابى خطرات حشرات تغییر یافته ژنتیکى را مانع بزرگى قلمداد مى کند: «پژوهشگران به دستور العمل هاى روشنى نیاز دارند تا بدانند کدام ارزیابى ها لازم هستند و کدام لازم نیست. سازمان ها در راهنمایى پژوهشگران وضعیت نامطلوبى دارند. هر کدام از آنها سعى دارد از خود رفع تکلیف کند.» وى تاکید مى کند که نبود دستور العمل روشن منجر به سردرگمى مى شود، «نظارت رسمى بر این پژوهش ها بسیار کم است. مانند این است که وقایع متعددى در درون یک اتاق تاریک روى مى دهد ما سعى مى کنیم همه آن را با تاباندن باریکه اى از نور بشناسیم.»

سلولهای بنیادی و( پیوند سلول هاى بنیادى به بیماران دچار نارسایى)

ترجمه احمدرضا مقدم:چهل سال پیش، محققان از کشف سلول هایى صحبت کردند که آغازى براى تحولى بزرگ در حوزه علوم زیستى بود. در دهه ،۱۹۶۰ محققان متوجه شدند که مغز استخوان انسان شامل دو نوع سلول غیرتخصصى و غیر متمایز است که از آنها سلول هاى خونى به وجود مى آیند. دانشمندان این سلول ها را، «سلول هاى بنیادى بالغ» (adult stem cell) نامیدند. از آن سال تاکنون، تحقیق و بررسى بر روى «سلول هاى بنیادى»، ادامه داشته و کشفیات بزرگى نیز حاصل شده است. تحقیق بر روى سلول هاى بنیادى، دانش جدید و در حال پیشرفتى است که به ما امکان مى دهد چگونگى تکوین یک موجود زنده از یک سلول منفرد را دریابیم. این دانش جدید، به دانشمندان این امکان را مى دهد که «درمان سلول محور» را در درمان بیمارى ها برگزینند، که اکنون، به عنوان «پزشکى احیاکننده»، شناخته مى شود. اما «سلول هاى بنیادین» چه چیزى هستند و چرا مهمند؟ سلول هاى بنیادى دو ویژگى مهم دارند که آنها را از انواع دیگر سلول ها افتراق مى دهد. ۱- این سلول ها، سلول هایى غیرتخصصى هستند (یعنى عمل خاصى را مانند سلول هاى عضله قلب انجام نمى دهند) و قدرت بازسازى و احیاى خودشان را از طریق تقسیم سلولى دارا هستند. ۲- این سلول ها تحت شرایط آزمایشگاهى یا فیزیولوژیکى معینى مى توانند به سلول هایى با کارکرد تخصصى مانند سلول هاى تولیدکننده انسولین در پانکراس، یا سلول هاى عضله قلب که توانایى پمپ کردن خون را دارند، تبدیل شوند. دانشمندان بر روى دو نوع سلول بنیادى یعنى «سلول هاى بنیادى» جنینى که تا سال ۱۹۹۸ تنها از حیوانات به دست مى آمد و «سلول هاى بنیادى بالغ» که از بافت هاى بالغ انسانى به دست مى آید، تحقیق و مطالعه مى کنند. این دو نوع سلول ریشه اى، کارآیى ها و خصوصیات متفاوتى دارند که از هریک براى اهداف خاصى استفاده مى شود. در حدود بیست سال قبل، دانشمندان روش هایى را براى به دست آوردن سلول هاى بنیادى جنین موش کشف کردند. در طى این سال ها مطالعه و تحقیق بر روى زیست شناسى سلول هاى موش سرانجام در سال ۱۹۹۸به چگونگى کشف به دست آوردن سلول هاى بنیادى جنین انسان و رشد آنها در آزمایشگاه منجر شد.جنین هایى که بدین منظور انتخاب شدند، آنهایى بودند که به دلیل نابارورى زوج ها از طریق بارورى آزمایشگاهى به وجود آمده بودند و هنگامى که به آنها براى چنین هدفى نیاز نبود با اجازه کامل و آگاهانه از شخص اهدا کننده براى مقاصد تحقیقاتى بر روى سلول هاى بنیادى استفاده شدند. سلول هاى بنیادى به دلایل چندى براى موجودات زنده بسیار مهم هستند. سلول هاى بنیادى در جنین سه تا پنج روزه که «بلاستوسیست» نامیده مى شود در رشد بافت هایى که موجب به وجود آمدن سلول هاى تخصص یافته اى که قلب، ریه، پوست و بافت هاى دیگر را مى سازند دخالت دارد.همچنین این سلول ها در برخى از بافت هاى بالغ مانند مغز استخوان، ماهیچه و مغز سلول هایى را که به واسطه بیمارى یا آسیب از بین رفته اند جایگزین مى سازند. دانشمندان براساس این شواهد معتقدند که در آینده سلول هاى بنیادى مى توانند پایه اى براى درمان بیمارى هاى قلبى، بیمارى پارکینسون و دیابت باشند. تمرکز اصلى کار دانشمندان بر شناخت خواص اساسى سلول هاى بنیادى و یافتن تفاوت آنها از سلول هاى تخصص یافته است. هرچه که دانشمندان در این مطالعات پیشرفت کنند، درمان پزشکى امروز متحول تر و غربالگرى داروها نیز آسان تر مى شود. دانشمندان در حال حاضر درصدد هستند، چگونگى باقى ماندن این سلول ها به صورت غیرتخصصى و احیاى مجدد خودشان را تعیین کنند، همچنین دانشمندان کوشش مى کنند علائم و نشانه هایى را که باعث مى شوند سلول هاى بنیادى به سلول هاى تخصص یافته تبدیل شوند، مشخص کنند. سلول هاى بنیادى با دیگر انواع سلول هاى بدن متفاوتند و همه آنها به رغم خواستگاه هایشان داراى سه ویژگى کلى هستند: ۱- همه آنها قادر به بازسازى و تقسیم خودشان هستند و این خاصیت محدود به زمان نیست. ۲- همگى غیرتخصصى هستند و ۳- مى توانند به سلول هاى تخصصى تبدیل شوند. سئوالاتى که اکنون ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته این است که چرا سلول هاى بنیادى جنینى قادر به تولید و تکثیر خودشان هستند بدون این که تمایز پیدا کنند و این خاصیت را سال ها حفظ مى کنند. اما «سلول هاى بنیادى بالغ» چنین نیستند و چه عواملى در موجودات زنده، تکثیر و بازسازى سلول هاى بنیادى را تنظیم مى کند؟ کشف پاسخ این سئوالات، باعث مى شود که دانشمندان چگونگى تنظیم و تکثیر سلولى در طى رشد نرمال جنین و تقسیم سلولى غیرنرمال را که باعث ایجاد سرطان مى شود، دریابند.یکى از ویژگى هاى بنیادى این سلول ها، این است که هیچ بافت و ارگان اختصاصى ندارند تا عملکردى خاص داشته باشند. یک سلول ریشه اى نمى تواند همانند یک سلول عضله قلب، خون را به خارج پمپ کند و نمى تواند مولکول هاى اکسیژن را در خون مانند گلبول هاى قرمز خون حمل کند. این سلول ها غیرتخصصى هستند اما مى توانند به سلول هاى تخصصى بدن تبدیل شوند. برخلاف سلول هاى ماهیچه اى، سلول هاى خونى یا سلول هاى عصبى که نمى توانند به طور طبیعى خودشان را بازسازى کنند. سلول هاى بنیادى مى توانند چند بار خودشان را بازسازى کنند، وقتى سلولى چند بار خودش را بازسازى کند، تکثیر نامیده مى شود. اگر جمعیت سلول هاى بنیادى در مدت چند ماه، خودشان را مرتب بازسازى کنند باعث به وجود آمدن میلیون ها سلول بنیادى مى شوند که کماکان غیرتخصصى هستند یعنى مانند سلول هاى والدشان هستند. به این سلول ها، سلول هاى با «توانایى بازسازى طولانى مدت»، گفته مى شود. عوامل و شرایطى که باعث مى شود سلول ها براى مدت طولانى در این وضعیت باقى بمانند، مورد توجه دانشمندان است. وقتى که سلول هاى ریشه اى به یک سلول تخصصى تبدیل شوند، آن را «تمایز» مى گویند. دانشمندان درصدد فهمیدن نشانه ها و علائم درون سلول هاى ریشه اى و خارج آنها هستند که باعث شروع فرآیند تمایز مى شود. علائم درونى توسط ژن هاى سلولى کنترل مى شوند که رمز ژنتیکى براى همه ساختارها و اعمال سلولى را کنترل مى کنند. این ژن ها در DNA قرار دارند. علائم خارجى عبارتند از: تماس فیزیکى این سلول ها با سلول هاى مجاور و موادى که به وسیله دیگر سلول ها ترشح مى شود. سئوالاتى که مطرح مى شود این است که آیا علائم خارجى و داخلى براى تمایز این سلول ها براى تمام انواع سلول هاى بنیادى یکسان است. سلول هاى بنیادى بالغ، تنها به سلول هایى بدل مى شوند که از همان بافت باشند مثلاً یک سلول بنیادى تشکیل دهنده خون در مغز استخوان، موجب به وجود آمدن انواع مختلف سلول هاى خونى چون گلبول هاى قرمز خون، سلول هاى سفید خون و پلاکت ها مى شود. در سال ،۱۹۹۹ دانشمندان متوجه شدند یک سلول بنیادى بالغ مثلاً سلول بنیادى تشکیل دهنده خون توانایى این را دارد که به سلول هاى بافت هاى دیگر نیز تبدیل شود. دانشمندان کشف کردند که سلول هاى بنیادى تشکیل دهنده خون مى توانند به سلول هاى عصبى نیز تبدیل شوند و سلول هاى بنیادى بافت کبد قابل تبدیل به سلول هاى تولیدکننده انسولین هم هستند. این یافته ها باعث شده است که دانشمندان براى درمان بیمارى ها با روش «درمان سلول محور» از سلول هاى بنیادى بالغ استفاده کنند. سلول هاى بنیادى جنینى همانگونه که از نام آنها برمى آید، از جنین مشتق مى شوند و جنین ها ۴ یا ۵ روزه هستند. تا زمانى که سلول هاى بنیادى جنینى تحت شرایط معینى در حال تکثیر باشند غیرتخصصى باقى مى مانند. اما اگر اجازه داده شود تا با یکدیگر فشرده شوند براى آنکه جسم جنینى را تشکیل دهند، آنگاه روند تمایز خودبه خود آغاز مى شود ومى توانند به سلول هاى عصبى، سلول هاى ماهیچه اى و بسیارى سلول هاى دیگر تبدیل شوند. اما یک «سلول بنیادى بالغ» سلول غیرتمایزیافته اى است که در میان سلول هاى تخصصى و تمایزیافته یک بافت یا اندام وجود دارد. این سلول ها نیز توانایى بازسازى خودشان و توانایى تمایز یافتن به سلول هاى اختصاصى همان بافت یا اندام را دارا هستند. نقش اولیه این سلول ها در یک موجود زنده ترمیم بافتى است که در آن قرار دارند. منشاء این سلول ها ناشناخته است. دانشمندان در حال حاضر، سلول هاى بنیادى بالغ را در اکثر بافت هاى بدن یافته اند. این کشفیات باعث شده است که براى استفاده در پیوند اعضا آنها را مورد مطالعه قرار دهند. البته انواع خاصى از سلول هاى بنیادى بالغ، توانایى تمایز به سلول هاى تخصصى را دارا هستند. سلول هاى بنیادى جنینى و بالغ هر کدام معایب و محاسنى براى استفاده در درمان بیمارى ها دارند. سلول هاى بنیادى جنینى به تمام انواع سلول هاى بدن مى توانند تبدیل شوند، اما سلول هاى بنیادى بالغ تنها به همان نوع سلول بافت یا ارگانى که در آن قرار دارند، مى توانند تبدیل شوند. اما یک مزیت بسیار خوب سلول هاى بنیادى بالغ این است که مى توان آنها را از سلول هاى خود بیمار گرفت و رشد داد تا مجدداً در بدن بیمار کاشته شود. مزیت این روش این است که این سلول ها به وسیله دستگاه ایمنى بدن طرد نمى شوند. شاید مهمترین کاربرد سلول هاى بنیادى را تولید سلول ها و بافت هایى دانست که مى توان براى «درمان هاى سلولى محور» استفاده کرد. پیشرفت هاى درمانى با سلول هاى بنیادى چنان سریع است که در آینده اى نزدیک، ثمرات ارزنده اى در درمان برخى از بیمارى هاى مزمن چون دیابت خواهد داشت.

طرح پیوند سلول هاى بنیادى به بیماران دچار نارسایى قلبى

رئیس انجمن آنرواسکلروز ایران گفت: طرح تحقیقاتى پیوند سلول هاى بنیادى به بیماران دچار نارسایى قلب با هدف کمک به این بیماران به زودى در کشور آغاز مى شود.
دکتر مسعود قاسمى متخصص قلب و عروق روز جمعه ۳۰ مرداد در اولین سمینار بررسى نقش سلول هاى بنیادى، در درمان بیمارى هاى قلبى- عروقى با اعلام این خبر افزود: این پژوهش به دنبال پیوند سلول هاى بنیادى به بیماران مبتلا به سکته قلبى انجام مى شود.
وى یادآور شد: در این شیوه درمانى، سلول هاى بنیادى، از مغز استخوان فرد بیمار جدا شده و به عضله قلب نارسا پیوند مى شود.
دکتر قاسمى گفت: هم اکنون تعداد زیادى بیمار در کشور مبتلا به نارسایى قلب هستند که امید مى رود، این شیوه درمانى بتواند، جایگزین پیوند در این بیماران شود.وى نارسایى قلب را فرآیندى دانست که در آن، قلب قادر به پاسخگویى به نیاز هاى طبیعى بدن نیست. رئیس انجمن آترواسکلروز، تنگى عروق قلب، فشار خون بالا، بیمارى هاى دریچه اى و برخى موارد ناشناخته را از علل نارسایى قلب ذکر کرد.
دکتر قاسمى تاکید کرد: فقدان خطر دفع، کوتاه بودن زمان بسترى، کاهش هزینه ها و بى نیاز بودن از مصرف دارو هاى شیمى درمانى، از مزیت هاى روش پیوند سلولى نسبت به روش پیوند قلب است.
وى قابل تکرار بودن این تکنیک در صورت لزوم را از دیگر مزیت هاى آن برشمرد و گفت: طى یک ماه آینده در غالب یک طرح تحقیقاتى، پیوند سلول هاى بنیادى به بیماران دچار نارسایى قلبى آغاز خواهد شد.
رئیس انجمن آترواسکلروز طرح تحقیقاتى هزینه پیوند سلولى را کمتر از یک دهم پیوند قلب دانست و تصریح کرد: خوشبختانه در این روش، مشکل کمبود اهدا کننده نیز وجود ندارد

چند خبر جدید (NEW NEWS)

با تولید دوباره‌ سلول‌های عصبی نوری آسیب دیده از چشم به سوی مغز، دانشمندان به درمان بیماران مبتلا به گلوکوم (آب سیاه) و یا افرادی که دچار آسیب دیدگی نخاع هستند، امیدوار شدند.

این امید پس از آزمایش بر روی موش‌های آزمایشگاهی به دست آمده و در چاپ اول مارس از مجله دانش سلولی منتشر خواهد شد.

این یافته‌ها برای قربانیان بیماری‌هایی که اعصاب نوری در آنها آسیب می‌بیند و یا از تخریب سیستم اعصاب مرکزی رنج می‌برند، بسیار امیدوارکننده است.

دکتر دانگ فنگ چن سرپرست این تیم تحقیقاتی در این باره می‌گوید که این دستاورد برای ما مثل به حقیقت پیوستن یک رویاست. به کمک این دانش جدید می‌توان رشته‌های عصبی بسیاری را مجددا تولید کرد که تا فاصله‌های دور کشیده شده و برای ترمیم اعصاب آسیب دیده به کار روند.

به کمک این روش می‌توان بسیاری از افرادی را که در هنگام جنگ از ناحیه چشم و نخاع دچار جراحت شده‌اند، درمان کرد.



پژوهشگران امیدوارند بتوانند از ویروس‎ ایدز برای‎ جستجو و از بین‎‎ بردن سلول‌های‎ سرطانی‎ استفاده‎ کنند.

یک‎ گروه‎از پژوهشگران‎ در کالیفرنیا دریافتند که‎ یک‎ نوع بی‌اثر از ویروس‎ ایدز می‌تواند سلول‌‌های‎ سـرطانـی را در موش‎‌ها ردیابی‎ کند.
پژوهشگران‎ قـسمـت‌هـایـی‎ از ویروس‎ را که‎ سبب‎ بیماری‎ می‎ شود، جدا کردند و سپس‎ هدف‎ ویـروس‎ را تغییر دادند.
ویـروس‎ جدید در جریان‎‎ خون حرکت‎ کرد و در کنار سلول‌های‎ سرطانی‎ بـه‎ نام‎ پی‌گلیکوپروتیین‌ها که‎‎ در ریه ها بودند، جای‎ گرفت‎.
پژوهشگران‎‎‎ همچنین با تزریق‎ ماده‎ای‎ روشن و با استفاده‎ ازدروبین‌های‎‎ قوی حرکت‎ ویروس‎ را ردیابی‎‎ می کردند.