در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند ... :(

 

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند

 

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

 

یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند

 

کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

 

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار

 

 

دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
 

 

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود

 

 

که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند
 

 

گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم

 

 

یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
 

 

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات

 

برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند

 

نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم سزاست

 

اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند 

 

 

 هوشنگ ابتهاج

بی حوصلگی را Stop بنمایید لطفا D:

       

        چگونه با بی حوصلگی مبارزه کنیم

بی حوصلگی هنگامی روی می دهد که ما دیگر به اطرافیان، اشیای پیرامون خود و فعالیتهای روزمره خود علاقه مند نبوده و از آنها لذت نمی بریم. بی حوصلگی در واقع فقدان تنوع و انگیزش در زندگیست. 
یکی از خصوصیات انسان تنوع طلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی است. سازگاری حسی سبب می شود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم. سازگاری حسی یعنی: کاهش حساسیت حواس زمانی که در معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییر ناپذیر قرار می گیرند. 
مثلا پس از خرید یک تلفن همراه نو شوق و ذوق فراوانی داریم اما پس از گذشت یکی دو ماه همان تلفن همراه برایمان تکراری و ملال آور می شود. 
همین عامل در روابط زن و مرد نیز مصداق دارد. اما باید آگاه بود که تنوع طلبی یک ویژگی ذاتی انسانها بوده و می بایست در برخی موارد آن را تحت کنترل درآورد و برایش محدودیت قائل شد. حتی اگر مردی همسر زیبایی هم داشته باشد ممکن است خدای ناکرده به زنان دیگر مخفیانه نگاه کند حتی اگر آن زنان نازیبا و زشت باشند. چرا که نزد آن مرد زیبایی همسرش دیگر تکراری و عادی گشته و به عبارتی به چهره وی عادت کرده است. اما همین مرد باید مطلع باشد که این دور باطل هیچگاه به کمال خشنودی منتهی نمی گردد. 
بنابراین باید برای برخی امور در تنوع طلبی محدودیت قائل شویم و گرنه مجبور خواهیم شد همیشه بی حوصله و دلزده باقی بمانیم و طعم رضایت را نچشیم. یکی از نکات بسیار مهم در روابط این است که زن و مرد هر آنچه که دارند را یک باره رو نکنند. یعنی تمام مهارتها، خصوصیات اخلاقی و شخصیتی، آرزوها، اسرار، برنامه های آینده، هدفهای بلند مدت و کوتاه مدت و غیره. چون زمانی که مثلا دختری از تمام راز و رمز، مهارتها و شیرین کاری های یک پسر آگاه شود دیگر چیزی باقی نمی ماند که حس کنجکاوی دختر را نسبت به آن پسر برانگیزد و رابطه از هیجان و تب وتاب می افتد. مانند فیلمی که وقتی از ابتدا تا انتهای آن را مشاهده می کنیم دیگر بندرت پیش می آید که بخواهیم مجددا نگاهش کنیم اما اگر همین فیلم به صورت سریال نمایش داده شود هم هیجانش بیشتر می شود و هم کنجکاوی بیننده برای سر درآوردن از ادامه داستان. اما این بدین معنا هم نیست که به طرف مقابلمان دروغ بگوییم و شخصیت اصلی خود را کتمان کنیم بلکه باید به گونه ای پیش برویم که در هر یک از ملاقات هایمان یک سخن، مطلب، خبر یا برنامه تازه در چنته داشته باشیم. خلاصه باید پیش بینی ناپذیر باشیم. 
برای غلبه بر بی حوصلگی در زندگی از این راهکارها سود برید: 
۱) سعی کنید هر از چند گاهی در زندگی خود تغییراتی هر چند جزئی ایجاد کنید. 
۲) بی کاری و فقدان فعالیت یک عامل مهم در ایجاد بی حوصلگی ست. دست به کار شوید با نشستن و به نقطه ای خیره شدن چیزی عوض نمی شود. برخیزید و به کاری مشغول شوید. 
۳) حس پوچی و این باور که زندگی، شغل و فعالیتهای شما بی معنی است می تواند شما را تا مرز افسردگی پیش برد. شما نباید زندگی خود را یک دایره بی پایان و هدف بدانید. این وظیفه خود شماست که به زندگی خود معنا بخشید. 
۴) هر روز یک چیز جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید. 
۵) خود را به چالش بکشانید. به فعالیتی دست بزنید که در شما استرس ملایمی ایجاد می کند. مانند برد و باخت (در بازی، ورزش) یا پذیرش ایده های جدید. 
۶) به یاد داشته باشید که هیچ چیز کسالت بار و خسته کننده نیست بلکه این ذهن بی حوصلگی شماست که همه چیز را کسل کننده می بینید. بی حوصلگی یک امر نسبی و درونیست. افکار خود را تغییر دهید تا احساسات شما نیز تغییر یابند. 
۷) حس کنجکاوی خود را بر انگیزید. نسبت به پیرامون خون بی تفاوت نباشید. سعی کنید از همه چیز سر در بیاورید.البته به غیر از مسائل شخصی دیگران. 
۸) خیال پردازی کنید. خیال پردازی بیش از حد سبب دور افتادن شما از واقعیتها و حقایق می گردد اما از تخیل خود می توانید در رفع بی حوصلگی کمک بگیرید. خیال پردازی کنید و به آرزوهای خود دست یابید. 
۹) تکرار فعالیتهای روزمره یا از روی عادت بسیار خسته کننده است. بنابراین دیگر ایده ها، گزینه ها واحتمالات را هم انتخاب کنید. مثلا هر روز برای صبحانه چای شیرین نخورید، یک روز هم قهوه یا شیر بخورید یا هر روز سر یک ساعت فعالیت خاصی را انجام ندهید. هراز گاهی طرز لباس پوشیدن یا مدل موی خود را تغییر دهید. 
۱۰) هر بار سر قرار ملاقات یک دست لباس مشابه به تن نکنید یا در کافی شاپ فقط میلک شیک سفارش ندهید. با یک هدیه بدون مناسبت طرف مقابل خود را غافلگیر کنید. 
۱۱) تکراری نباشید.
پ.ن : فرزانه ی بی حوصله شده در خوابگاه 

درووووووود ;)

 

به دانشمندی گفتند خوشبختی چیست؟ گُفت

حاصل یک کسری است که صورتش تلاش و مخرجش توقع است

هرچه صورت نسبت به مخرج بیشتر بشه .

جواب بزرگتر میشه

حالافرض کُنید توقّع به صفر نزدیک بشه .

خوشبختی میره رو به بینهایت  

"صبح پنج شنبه پاییزی تون پر از فرکانس عشق و دوستیییییییییییییییییی " 

سلام به روی ماهتون :)

با خوندن وبلاگ زیبای من و تو و رقص زندگی یهو دلم بدجوری هوای وبلاگ نوشتن بهش دست داد!! نمیدونم موندنی هستم اینجا یا نه !! ولی توو فکرم اینه که به عشق نوشتن از امید و عشق دوباره بنویسم،دوباره بیام اینجا توو خونه ی کوچیک اما باصفای مجازی خودم  من به عشق باور دارم ! پس مینویسم از عشق بی قید!بی شرط 


بـﮧ سلامتـے ڪـسـے ڪــﮧ...

میدونـﮧ اعصـــاب ندارے..!

میدونـﮧ حوصـــلـﮧ ندارے..!

میدونـﮧ بهـونـﮧ میگیـرے بـے دلیل..!

امــا بـازمـ میگـﮧ:
هنـوزمـ مثـل روز اول میخــــوامت...!!         

خط خطی های من 1

غار تنهایی زنانه!

هر روز بیشتر از قبل احساس میکنم که به جایی که هستم تعلق ندارم" هر روز بیشتر از قبل خودم را همچون پرنده ای می یابم که با هراس و استیصال خودش رابه در و دیوارهای قفس میکوبد! به چهار دیواری اتاقش شاید!! تمام این 24 سال ختم شده ام به همین چهار دیواری و آدمهایی که همه شکل هم اند جز این اواخر که کسی را یافتم که شبیه هیچ کس نبود شبیه خودش بود و قلبم را لرزاند آنچنان که هیچ کس تا به اکنون نتوانسته بود چنین شور و عشقی را در دلم به پا کند"برای با او بودن نیازی ندارم شبیه هیچ کس باشم جز خودم و این نهایت زیبایی ست نهایت آزادی نهایت آرزوهای من:)

این روزها حس اسارت را قوی تر از قبل دارم"حسی شبیه یک کرم ابریشم در پیله که دیگر صبر و قراری برایش نمانده میخواهد رها کند دنیای پیله ها را " میخواهد پروانه شود"پرواز کند.


کم کم دارم شجاعت این را پیدا میکنم که آنچه را دوست نمیدارم رها کنم و جایی بروم که دلم آنجاست. جایی که از این همه تفکرهای قالبی به دور باشم"" اینجا همه چیز تکراری ست"" اینجا و بین اکثر آدمهایی که میشناسم تفکر خاله زنکی بیداد میکند  آنها عاشق این نوع تفکراتند و من منزجر و کاری نمیشود کرد آنها آنهایند و من من!!

کاری نمیشود کرد جز رها کردنشان"جز رفتن و کوچ"

میخواهم جایی باشم که دلم آنجاست

جایی به دور از این تکرارهای همیشه:)


چرا میخام با یه دست چند تا هندونه بردارم همزمان!!!!؟چرا واقعا؟!!!

میخام نرمال تر باشم !! شدیدددددددا نیاز دارم به کمی تا اندکی نرمال تر شدن!!!

میدونم کلی هدف و برنامه توو اون سرت دارن رژه میرن دختر جوووون  اما بابا یکم آرومتر!!!آسسه آسسه!! یکی یکی !!!

باور کن با یه دست شونصدتا هندونه نمیشه برداشت!! همشون میفته از دستت زرتی میشکنه بعد هیچی به هیچی !!! خر بیار باقالی بار کن!!!

این حساب 2 دوتا 4تا رو بفهم هرچه زودتر!!! لطفن ن ن ن ن!!!



Work-Life Balance


خانم کریستین شون‌میکر این‌جا ۴ راه را برای به‌بود تعادل بین کار و زندگی، پیش‌نهاد کرده‌اند. بد نیست یه نگاهی بندازیم!!!!

1- بخشی از زمان شخصی‌تان را صرف این کنید که بفهمید انتظار شما از زندگی (به‌ویژه در مورد شادی و سلامتی) چیست؟ شاید این‌طوری کشف کردید که کارتان هم جزیی از زندگی‌تان است! (شایدم برعکس!)

2- اهمیت زندگی شخصی‌تان را در کل زندگی‌تان کشف کنید و سعی کنید مشخص کنید چه منافعی را از احساس خوب بودن، بدون استرس بودن و انرژی بیش‌تر به‌دست می‌آورید.

3- محدودیت‌های‌تان را شفاف و به شکل مستقیم به همکاران‌تان منتقل کنید: “من این تعطیلات آخر هفته می‌خوام برم مسافرت!” یا “ببخشید. من دارم برای امتحان تافل درس می‌خونم و وقت ندارم شب‌ها اضافه‌کاری کنم.” (دقیقا این، جایی است که اغلب ما ضعف داریم و اسم‌اش را هم می‌گذاریم تعارف، رودربایستی و چیزهایی مثل این. خیلی وقت‌ها باید نه را محکم گفت!)

4- تلاش کنید که فرهنگ لزوم تعادل بین کار و زندگی را در محل کارتان ایجاد کنید. این‌جوری بقیه هم می‌فهمند که چقدر زندگی شخصی مهم است و در نتیجه به توجه شما به زندگی شخصی‌تان گیر نمی‌دهند!



پ.ن ---> این موضوع بنا به موقعیت فعلی یا در واقع پیش روم برام اهمیت پیدا کرده"""" که بواقع موضوع خیلی خیلی مهمی هم هست و باید تمرینش کرد !!:)





 جنگ با طرح واره ها و باورهای مخرب پایان نداره!

But

شما! باورهاتون نیستید! شما فردی هستید که انتخاب می کنه دریک موقعیت کدوم باور امور هیجانی و رفتاریش رو بدست بگیره! درک این موضوع فوق العاده مهمه!

شما منفعل یا پرخاشگر ، راضی یا ناراضی ، شاد یا افسرده و ... نیستید! بلکه شما فردی هستید که انتخاب می کنه در یک موقعیت ، چه احساس و رفتاری داشته باشه. 

      شما باورهاتون نیستید!


http://behzistan.persianblog.ir



دلم عجیب دلتنگ طبیعت است!
دلتنگ لمس حسی ناب از جنس طراوت سبز درختان و نیلگون ه آسمان!

میخواهم هرچند برای مدتی کوتاه فاصله بگیرم!دور باشم
از این شهر شلوغ
از این همه دغدغه های بی ارزش هر روزه ی مرموز!
از این شلوغی ها و درهم و برهم بودن های همیشگی
از این زندگی کردن های بی نشان از زندگانی!!!

مام طبیعت کجاست؟
دیگر به تنگ آمده ام
باید در آغوشش بگیرم

حس همان نی را دارم که از نیستان به دور افتاده ! به ناکجا آباد...


"ف.ف"

برای تازه شدن دیر نیست ...




برای تازه شدن دیر نیست ...

برای جان گرفتن  دوباره"" برای دل سپردن دوباره

برای تبدیل شدن به آنچه میخواهی باشی دیر نیست ... دیر نیست ...

دوباره تازه شو

دوباره جان بگیر

نفس بکش

لحظه لحظه بودنت را

اینبار عمیق تر

بسیار عمیق تر !!

از جان و دل!!


برای تازه شدن دیر نیست ...

گامی بردار هرچند کوچک!

سکون را به فراموشی بسپار

موانع احتمالی  را نیز!!

گامی بردار" آغاز کن "مقتدرانه "با هدف

جاری شو

چنان آب در یک  رود در یک رودخانه

جاری شو چون آب 

بسوی مقصودت معبودت بسوی هرآنچه خواهانی

برای تازه شدن دیر نیست

...


"ف.ف"









من دیووووووووووووووووووآنه میشود گاهی وقت ها !!!!!!!!!!!!! دلش بی دلیل گریستن میخواهد!!!! دلم نوشتن میخواهد!!!!!!!!!!!!! و شکایت کردن از خود لابه لای نوشته هایم!!! من بی نوشتن بی فریادهایم در سکوت به کوه آتشفشانی میمانم ... ویرانگری رسالت من نبوده و نیست اما ...چاره ای بایدم اندیشید!