در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند ... :(
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
هوشنگ ابتهاج